لزوم نگرش دقيق به طراحي نماهاي بافت هاي نو در لبه هاي هم جوار با هسته هاي تاريخي شهرها


 

نويسنده: دکتر فاطمه مهدي زاده سراج (1)، مهندس فاطمه معصوميان (2)




 

چکيده
 

اين مقاله بر آن است که به يکي از موضوعات گريبان گير شهرهاي امروز بپردازد: ناهم خواني طراحي ها و نماهاي جديد در مناطق مجاور با بافت هاي تاريخي، با ويژگي هاي اين گونه مناطق. پيشينه ي غنيِ معماري و شهرسازي ايران موجب گرديده که بيش تر شهرهاي ما داراي بافتي کهن و تاريخي باشند که معرف فرهنگ و تمدن آن ها بوده و نشان از عظمت و اقتدار آن ها دارد. از ديگر سو، عواملي همچون تخريب شدنِ بافت ها و بناهاي قديمي، افزايش جمعيت و نيازهاي نوين زندگي، بشر ناگزير از ساخت و سازهاي جديد شده است. اگر اين ساخت و سازها در جوار منطقه اي تاريخي باشند، الزامات ويژه و خاصي به ديگر الزامات طراحي اضافه مي گردد که نمي توان نسبت به آن ها بي توجه بود. در ابتداي نوشتار تلاش گرديده که در روش هاي موجود در اين زمينه بيان شود و سپس به طور موردي به طراحي برج جهان نما پرداخته شده است. در نهايت، مي توان با توجه به ضوابط و آيين نامه هاي موجود و خصوصيات ابنيه ي تاريخي و بافت منطقه، به طور نمونه به ارائه ي ضوابط طراحي براي لبه هاي شهري در اين مناطق خاص پرداخت. روند ارائه شده در اين مقاله، قابل تعميم به موارد ديگر نيز مي باشد و کافي ست متغيرهاي ويژه ي هر نمونه به طور خاص به اين فرآيند وارد شوند.
کليد واژه ها: بافت تاريخي، طراحي معماري، لبه هاي شهري، هم جواري.

مقدمه
 

ساختمان ها و سايت هاي تاريخي جزو سرمايه هاي ملي کشورها به حساب مي آيند و با فرهنگ و تمدن مردم آن سرزمين ها پيوندي قوي دارند. با بررسي آثار تاريخي هر سرزمين مي بينيم که چگونه اين ساختمان ها بر اساس فرهنگ و آداب و رسوم، زندگي فردي و اجتماعي، اعتقادات جهان بيني ها و ايدئولوژي هاي مردم طراحي و برنامه ريزي شده اند.
امروزه با پيشرفت علم و تکنولوژي، افزايش روز افزون جمعيت و تغيير احتياجات بشر امروز، ناگزير به ساخت بناهاي جديد در کنار اين ارزش هاي تاريخي و يا گاه افزايش الحاقاتي به بناي تاريخي هستيم. بنابراين، لازم است که اين ابنيه نه تنها در خور امکانات و تکنولوژي امروز باشند و به بهترين نحو از آن استفاده نمايند، بلکه خدشه اي به حرمت و عظمت بناهاي قديمي وارد نکنند.
با توجه به اين که ايران کشوري ست با فرهنگ و تمدني غني و مملو از ساختمان هاي تاريخي که هويت اين مرز و بوم را تعريف مي کنند و نمايانگر قدرت، عظمت، خلاقيت و هنر پيشينيان ما هستند، حفظ حرمت و عظمت اين بناها بر ما واجب است.
اما ما نيز مانند ديگر کشورها ناگزيز به ساخت بناهاي جديد در کنار اين ساختمان ها هستيم. اين امر ما را بر آن داشت بررسي کنيم که براي ساختن ساختمان هاي جديد در کنار اين بناها چه بايد بکنيم؛ و بکوشيم براي اين پرسش ها پاسخي درست و در خور بيابيم: چه نکاتي بايد در نظر گرفته شود تا روح و هويت و ارزش بناها تحت تاثير قرار نگيرد و حفظ شود؟ چگونه بايد ميان نمادهاي گذشته و تکنولوژي و طراحي امروز ارتباط برقرار کنيم؟ مراحل طراحي به چه صورت باشد؟ چه حريمي براي ساختمان قديمي بايد در نظر گرفته شود؟
بررسي نمونه هايي که تا کنون انجام گرفته است و تحليل نکات مثبت و منفي اين تجربيات، در اين امر ما را بسيار ياري مي کند و مفيد است. به طور قطع، نمونه هاي مختلفي در ايران و سراسر دنيا در اين زمينه وجود دارند. موارد شاخصي که در اين زمينه در کشورهاي خارجي موجودند، عبارت اند از: ورودي موزه ي لوور در پاريس؛ موزه ي مانستر پلاتز در آلمان؛ مرکز ژرژ پمپيد و ... که در هر کدام براي طراحي ضوابط و شرايطي در نظر گرفته شده است و از ديدگاه معماري کارهاي نسبتاً موفقي هستند. موارد بسياري نيز به طور قطع در ايران وجود دارند که مورد شاخص آن که هم اکنون در دست اقدام است، برج جهان نما در کنار ميدان نقش جهان است و ساير ساختمان هايي که در جوار ساختمان ها و بافت هاي قديمي در گوشه و کنار کشور ساخته شده اند.
در اين تحقيق سعي بر آن است تا به بررسي قوانين و ضوابطي پرداخته شود که در اين طرح ها بايد رعايت گردد و با معرفي دو نمونه ي خارجي و داخلي، به اصول اجرا شده و اجرا نشده اشاره خواهد شد و به ديدگاه هاي صاحب نظران نيز در اين زمينه نقل خواهد گرديد.

مداخله در وضع کالبدي شهرهاي قديمي
 

عواملي که مداخله در بافت هاي شهرهاي تاريخي که گريزناپذير مي سازند و لزوم باززنده سازي شهرهاي تاريخي را مطرح مي نمايند و يا باعث ساخت و سازهاي جديد در اين شهرها و بافت ها مي شوند، به اين گروه ها تقسيم مي شوند:
1- تخريب ساختمان و تغييرات ناشي از دخالت هاي گسسته در روحيه ي شهر و روند زندگي شهر، به گونه اي تحميلي از سوي بيگانگان مانند جنگ، شورش ها و ... .
2- تخريب ساختمان و يا بخشي از آن و دگرگوني هاي ايجاد شده ي ناشي از عوامل طبيعي غير قابل پيش يني مثل: زلزله، سيل و ... .
3- تغييرات و مداخلاتي که پيوسته با پاره اي از نيازهاي محلي و (پيش تر وابسته به نيازها و سليقه هاي فردي و تصميمات قشر اداره کننده ي شهر و کم تر زاده ي نيازها و سليقه هاي ساکنان بومي) بر فضاي کالبدي شهرها اعمال مي شوند.
تاريخ معماري و شهرسازي شهرها، هيچگاه به دوره ي خاصي تعلق نداشته و ندارد، و شهر بار تاريخي ادوار مختلف را به دوش مي کشد و شواهد متعددي از تمدنهاي مختلف را براي نسل هاي آتي به ارمغان مي برد. در واقع شهر محصول دوره هاي تاريخي متعدد و ماحصل روابط خاص ميان وجوه اجتماعي، فرهنگي، انسان شناسي، جغرافيايي و اقتصادي ست. معماري امروز ما نيز در آينده بخشي از تاريخ شهرها را تشکيل خواهد داد. [1]
تضمين ادامه ي حيات شهرها، بيش از هر چيز، به غناي اکولوژيک و ويژگي هاي جغرافيايي - سياسي شهر وابسته است.

روشهاي به کار رفته در ساخت بناهاي جديد در کنار ابنيه ي تاريخي
 

اين مبحث به نوبه ي خود بسيار گسترده مي باشد. چرا که مي توان اين موضوع را از جوانب گوناگون مورد بررسي قرار داد، از جمله: تغيير ساختمان قديمي به منظور پذيرش کاربري نوين، طراحي در مجاورت ساختماني تاريخي و با ارزش، الحاق بخشي به بناي قديمي به منظور توسعه ي آن. آنچه به اختصار ادامه مي آيد، چکيده اي از ديگاه هاي موجود در اين زمينه است:

تغيير کاربري ابنيه ي تاريخي
 

در اين مورد، برخي معتقد به ايده ي حفظ پوسته و نماي خارجي مي باشند. حفاظت گرايان به حفظ کل بناي تاريخي معتقدند و تغييراتي را به عنوان يک واقعيت، به منظور فعال کردن مجدد آن ها مي پذيرند. روش هاي اتخاذ شده در اين مورد عبارت اند از: [1]
1- حفظ کل ساختار بناي موجود: در اين روش تجديد رنگ آميزي؛ نوسازي سرويس و اقداماتي از اين دست انجام مي گيرد.
2- حفظ کل پوشش بيروني و بازسازي داخل بنا همراه با تغييرات جزئي.
3- حفظ کل پوشش بيروني، همراه با تغييرات عمده در داخل بنا.
4- حفظ کليه ي ديوارهاي جانبي بنا و تخريب کامل سقف و ساختار داخلي، و به دنبال آن ساخت يک بناي جديد در پشت نماي تاريخي.
5- حفظ تنها 2 يا 3 ضلع از بناي موجود و تخريب باقي مانده ي بنا و ساخت يک ساختمان کاملاً جديد در پشت ديوارهاي نماي باقي مانده.
6- حفظ تنها يک ضلع؛ يعني ديوار نماي ساختمان موجود و تخريب کامل بقيه ي بنا و ساختن يک بناي جديد.

طراحي در بافت هاي تاريخي
 

در اين زمينه نيز نقطه نظرات گوناگوني مطرح مي باشد که مي توان به شرح زير خلاصه نمود: [2]

درجه ي صفر
 

يکي از روش هاي برخورد با بافت تاريخي بي توجهي مطلق به آن است که متاسفانه امروزه بسياري از اين نمونه ها مي بينيم.

تلفيق
 

ساختارهاي جديد احداث شده در يک محله ي قديمي بايد به صورت يک قطعه ي تلفيقي استقرار يابند. شيوه ي تلفيق در اصل الگو برداري از روي ساختمان هاي قديمي ست و همواره به اعتبارات و منابع مالي چشمگير و زمان زياد احتياج دارد.

تضاد و تباين
 

در اين روش طراح به عمد بناي جديد را متمايز مي سازد و معمولاً اين روش در ساختمان هاي بزرگ و مجلل شهري مورد استفاده قرار مي گيرد. فرق آن با درجه ي صفر به عمد انجام دادن اين کار است . (شکل 1)

تمسخرآميز و ناپايدار
 

گروهي معتقدند که چون ساختمان هاي قديمي پايدار و اصيل هستند، اگر ساختماني که در کنار آن ها ساخته مي شود، مضحک و ناپايدار باشد و ارزشمندي بناهاي قديمي را به بيننده القا کند، عقل مي پذيرد که اين آثار صرفاً براي مدت کوتاهي ساخته شده اند و در مقابل ساختمان هاي قديمي هيچ ارزشي ندارند و گروهي نيز اين کار را مخرب معماري دانسته و آن را رد مي کنند.

قياس يا تشابه
 

در اين شيوه بر مبناي مطالعات باستان شناسي و ريخت شناسي ساختارهاي تاريخي در منطقه مورد مطالعه قرار مي گيرند. در اين روش بنايي خلق مي شود که هم ردپايي از گذشته دارد و هم نمادي از اکنون. در اين روش تمايل به افتراق و در عين حال هم خواني با ساختمان قديمي وجود دارد و همين خصلت است که آن را از شيوه ي تلفيق جدا مي کند. (شکل 2)

رويت ناپذير
 

در اين روش به بناي تاريخي اصلات داده مي شود و ساختار جديد به نحوي از ناظران مخفي ست و يا به نحوي در خدمت معرفي بناي تاريخي مستقر در منطقه قرار گيرد. اين روش ها به صورت هاي شفافيت بناي جديد، استثار به وسيله درختان، دورنما و زيرِ زمين بردن يا دفن صورت مي گيرد.

مرکب
 

اين روش به صورت ترکيبي از روش هاي 2 تا 6 است؛ که در بسياري اوقات به علت ملاحظات اجرايي، محدوديت هاي محوطه، پيچيدگي هاي طراحي و ...، انتخاب راه حل بنيابين ضرورت مي يابد. (شکل 3)

تقابل
 

در اين روش ساختمان هاي چون به لحاظ سبک نمي توانستند ارتباط مناسبي با ساختمان هاي قديمي تر پيدا کنند، به ناچاار در تقابل با ساختمان هاي جديد قرار گرفتند.
روش تقابل جنبه ي ديگري نيز دارد که نبايد کم اهميت تلقي شود. اين جنبه، سهولت کاربرد آن راي طراحان است: معماران بدون نگراني از محکوم شدن به بي مسئووليتي و به اميد مبهم خلاق و مبتکر شناخته شدن مي توانند از يافتن راه حلي مناسب براي يک مساله ي سخت طفره رفته و اعلام کنند که بدون توجه به طرح ارائه شده و تنها با ايجاد تضاد، رابطه اي مطلوب پديد آورده اند. به اين ترتيب و با چنين استدلالي راه حل هاي ضعيف و نامطلوب را توجيه کرده و نتايج کار اغلب به ايجاد محيطي سردرگم و بلاتکليف براي عموم ختم مي شود و بنابراين، آنچه اغلب عدم برقراري رابطه است، به عنوان يک گزينه ي زيبا ارائه مي گردد.

عقب نشيني
 

تمايل ساختمان هاي قديمي به خلوص و سادگي موجب مي شود که نتوانيم اغتشاش بالقوه ي ناشي از ارتباط ميان طرح هاي ساده و جديد با ساختمان هاي قديمي تر را ناديده انگاريم. يک راه مي تواند آن باشد که با قرار دادن اين عقب نشيني (که گاه اتصال ناميده مي شود) بين ساختمان جديد و قديم ارتباط برقرار کنيم. راه هاي متعدد اتصال وجود دارد. برخي عقب نشيني ها از سطح اصلي نما به شکل واقعي هستند. اين نوع اتصال با توجه به اندازه ي ساختمان مي تواند تنها چند سانتي متر بوده و يا تا 3 الي 4/5 متر باشد. اتصال همچنين مي تواند هم سطح با نماي ساختمان قديمي ولي با مصالحي متفاوت از مصالح ساختمان قديمي باشد. گويي اين راه حل، جديد بودنِ خود را اعتراف مي کند، ولي سعي دارد حتي الامکان فاصله اي احترام آميزي را نسبت به طرح هاي قبلي رعايت کند.

استفاده از جزئيات
 

يک تصور کلي اين است که اگر کسي حد نصاب بصري را در نظر بگيرد، رابطه ي مطلوب را به وجود آورده است. ولي همان طور که پيش از اين ديديم، مشکل به اين سادگي قابل حل نيست. ساختماني که از برخي موارد حساس مانند همگوني ارتفاع، نسبت ها و مصالح تخطي نموده، در صورت داشتن بافت بصري مناسب که عمدتاً حاصل آرايه ها يا جزئياتي کوچک است، باز هم مي تواند با ساختمان هاي مجارو سازگار باشد. نکته ي جالب اين است که هرچه ساختمان از ساختمان مجاور خود به لحاظ مصالح، مقياس، تناسبات، ارتفاع و موارد مشابه ديگر بيش تر تقليد کند، حذف آرايه هاي خاصِ ساختمان مجاور در ساختمان جديد کاري نابه جاتر به شمار مي آيد؛ به طوري که ساختمان جديد عريان به نظر مي رسد.

ضوابط موجود در نحوه ي ساخت و ساز در مجاورت بافت هاي تاريخي
 

همان گونه که قبلاً نيز يادآوري شد، ساخت و ساز در جوار بافت هاي تاريخي را مي توان از ابعاد گوناگون مورد توجه قرار داد که عبارت اند از: توجه به متن و زمينه در طراحي معماري بافت هاي شهري قديمي، توجه به ضوابط مرتبط با حريم هاي منظري و کيفي، ديدگاه هاي مرمتگران و ضوابط بين المللي.

معماري زمينه گرا
 

از آن جا که طراحي در مجاورت بافت تاريخي به زمينه و متن موجود اشاره دارد، ضوابط ارائه شده از سوي برولين در مورد معماري زمينه گرا مي تواند راه گشايي مناسب در اين زمينه محسوب شود.
در هر وضعيتي، اگر به جاي سبک هاي تقليدي و يا نوآوري هاي افراطي، روابط بصري مستحکم و روشني به وجود آمده باشد، مايه ي آزردگي بصري نخواهد بود. [3]
معماري زمينه گرا به مقوله ي سبک هاي معماري و چگونگي ايجاد هماهنگي ميان ساختمان هاي مجاور - مربوط به دوره ها و يا سبک هاي مختلف - مي پردازد. بايد توجه داشت که ترکيب معماري هاي سنتي و مدرن نا به هنجار نگردد و چهره ي شهر را ناگوار و خشن ننمايد. در سال هاي اخير مواردي مشاهده شده که مردم نسبت به بي تناسب بودن ساختمان هاي پيشنهادي با زمينه ي استقرار آن ها اعتراض کرده اند. طراحان در هر سبکي که کار کنند - چه انقلابي و چه محافظه کارانه - حاصل کارشان به عنوان بخشي از يک زمينه ي کلي تر مورد سنجش و ارزيابي قرار خواهد گرفت.
به گفته ي رابرت استرن، معمار و نويسنده پست مدرنيست ها در زمينه هاي زير اصول مشترک دارند:
1) زمينه گرايي: امکان توسعه ي يک ساختمان در آينده وئ تمايل به ايجاد ارتباط ميان ساختمان و محيط پيرامون آن.
2) اشارت وکنايه: اشاره به تاريخ معماري به گونه اي که از حد انتخاب گذشته و به مقوله ي ابهام مي رسد؛ که گفته مي شود ارتباط بين فرم شکل و مفاهيمي هستند که در طي زمان يک شکل به خود گرفته است.
3) گرايش به آرايه ها: لذتي ساده از آرايه بندي بنا.
به طور مشخص، هميشه مشکل توافق در مورد سازگاري با زمينه وجود دارد. اين مشکل به خصوص با اين حقيقت که گاه تضاد يک ساختمان با محيط پيرامون آن امري مطلوب است، پيچيده تر مي شود. معماري زمينه گرا مي تواند رابطه اي مطلوب ميان بينش ما در سازگاري معماري جديد و قديم و طرز نگرش طراحان و نظاره گران به ساختمان هاي قبل از ظهور مدرنيسم، برقرار سازد. از همه مهم تر آن که معماري زمينه گرا خواستار حظ وضع موجود نبوده و مشوق حفظ و مومياني کردنِ شهرهاي قديمي نيز نمي باشد.

ضوابط مرتبط با حريم
 

هر اثري با توجه به زمان و مکان ساخت، از دسترسي ها و مفصل هايي حياتي برخوردار بوده و ضمن استقرار در بافت طبيعي شهري و روستايي، با محيط و بستر طبيعي خود انس و الفت يافته و به گونه اي ارتباط برقرار کرده است. اين هم زيستيِ تاريخي - طبيعي با الحاقاتِ حاشيه اي بناها نيز هماهنگي کامل داشته، هم سو با جريان تاريخي و فرهنگ و اعقتادات بوده و فن مورد استفاده در آن نيز با جغرافياي طبيعي مکان هم خواني داشته است. امروزه تغيير شيوه ي زندگي، کاربرد مصالح نوين و پيدايش روش هاي گوناگون طراحي و اجرا (ضمن خدشه دار کردن وحدت جغرافيايي) نوعي انقطاع در تسلسل تاريخي بافت هاي شهري و روستايي پديد آورده است. بي ترديد تغيير و تحول در ذات همه ي امور است، ولي هدايت و کنترل تغيير، ضرورت اجتناب ناپذير زمان کنوني ست.
تحولات مختلف تاريخي سبب جدا شدن بناها از بافت طبيعي، روستايي و شهري خود شده اند. به هر تقدير، چه اين انفصال رخ داده باشد و چه بنا در همان وضعيت به حيات خود ادامه دهد، پيش بيني حريم و ضوابط ويژه ي حفاظتي ضروري ست، تا بتواند اين بناها را از آسيب ها و صدمات احتمالي مصون دارد.

حريم مرتبط با بناها
 

رعايت اصول زير در مورد حريم فني بنا ضروري ست: [4]
1- ممانعت از ايجاد پي هاي بزرگ که در تشديد رانش پي ها موثر است.
2- ممانعت از احداث کارگاه ها و کارخانه هايي که دود و صدا ايجاد مي کنند و موجب پراکنده شدن مواد شيميايي زيان بار مي شوند.
3- ممانعت از احداث بزرگراه ها و راه هاي ويژه ي گذرِ تند که صدا و لرزش ايجاد مي کنند.
4- ممانعت از حفر چاه هاي عميق و نيمه عميق آب که باعث تغيير سطح آب هاي زيرزميني مي شوند.
5- ممانعت از کاشتن درخت در حاشيه ي بنا.
6- ممانعت از حفر چاه هاي فاضلاب و کانال هاي آب رساني در کنار بنا.
7- جلوگيري از تخريب بناهاي وابسته به ابنيه ي ارزشمند و تاريخي (مانند ساباط ها و پشت بندها که در حفظ تعادل و جلوگيري از رانش آن ها موثرند).
8- با توجه به کثرت و تنوع کيفي و فني انواع بناهاي تاريخي موجود در کشور، تشخيص فاصله ي فيزيکي اين حريم، بستگي به نوع اثر، مصالح به کار رفته، ارتفاع، ابعاد مجموعه و وضعيت طبيعي محوطه و مطالعه ي زمين شناسي دارد و در نهايت، نظر فني کارشناسان و متخصصان امر مرمت در هر کدام از موارد ضروري ست.

حريم منظري ابنيه
 

در رابطه با اشراف و ديد و منظر ابنيه، رعايت مقررات زير ضرورت دارد:
1- ممانعت از احداث بناهاي مرتفعي که باعث اختلال در هماهنگي محيط مي شوند و ديد و چشم انداز موجود را تحت الشعاع قرار مي دهند.
2- ممانعت از افزايش يا کاهش تراکم موجود زيرا افزايش تراکم لاجرم احداث تاسيسات جديد شهري را به دنبال خواهد داشت که آن بخش از بافت شهري ظرفيت پذيرش آن ها را ندارد.کاهش تراکم نيز موجب رکود اقتصادي و حياتي مجموعه يا بنا مي شود.
3- پرهيز و ممانعت از به کار بردن مصالح ناموزون و ناهماهنگ در کنار بنا.
4- سامان دهي، تقويت و حفظ محيط طبيعي بنا.
5- سامان دهي و ايجاد فضاي سبز در حريم ابنيه يا در نظر داشتن ضوابط فني و باستان شناختي.

حريم کيفي ابنيه
 

منظور از حريم کيفي، ايجاد شرايط مناسب و مساعد براي ادامه ي حيات کيفي و کمي ابنيه در ترکيب موزون عناصر است.
ارزش واقعي هر کدام از بناها نيز بسته به ارزش زنجيره اي مجموعه است، مانند مجموعه ي ابراهيم خان کرمان شامل بازار، مدرسه، حمام، آب انبار و ... با مجموعه وکيل کرمان شامل مسجد، کاروان سرا، حمام، بازارچه .
براي اين کار بايد به موارد زير توجه داشت:
- جلوگيري از تعريض و ميدان سازي در مقابل بناي تاريخي.
- جلوگيري از عريان سازي بنا از ملحقات تاريخي و دامنه هاي ترکيبي اطراف آن.
- تلاش در حفظ ترکيب دانه هاي تشکيل دهنده بافت شهري که در کنار بناي تاريخي مستقرند.

ديدگاه هاي مرمت گران در ارتباط با ضوابط ساخت در بافت هاي تاريخي
 

مرمت گران گوناگون ديدگاه هاي متفاوتي در اين زمينه ارائه نموده اند و بر اساس آن، پروژه هاي خويش را اجرا مي نموده اند. از جمله، بنابر اعتقاد اوژن ويوله لودوک، بناهاي تاريخي بايد از بناهاي اطراف پاک و رها شوند تا بتوان بيش تر به اهميت آن ها پي بُرد و بيش تر براي آن ها احترام قائل شد. جان راسکين نيز به اصل فناپذيري و تنوع و اصل عدم دخالت در فضاهاي شهري، معتقد بوده است. کاميلوبويي تو نيز به جايگزيني مفاهيم معماري به جاي ويژگي هاي شکلي و سبکي اعتقاد داشته است، يا به ديگر سخن، در صورت حفظ مفهوم مي توان تغيير شکل را به انجام رسانيد. در همين زمينه، وي به ايجاد عملکرد جديد در کالبد قديم و همچنين عدم تقليد از سبک هاي معماري در گذشته معتقد بوده است. کاميلوسيته معتقد به اعمال الفباي شهرسازي کهن در شهرهاي جديد بوده است. وي معتقد بوده است که محيط اطرافِ هر بنا حفظ گردد. وي همچنين به تداوم شهرسازي از طريق بازشناسي قواعد آن (سلسله مراتبي مکاني يا فضايي، هويت، توازن، مقياس انساني) معتقد بوده است. [5]

ضوابط بين المللي در ارتباط با طراحي در جوار بافت هاي قديمي
 

براي تنظيم و تدوين ضوابطي در ارتباط با نحوه ي برخورد با ابنيه و بافت هاي تاريخي، کنگره هايي بين المللي هر چند سال يک بار تشکيل ميشوند. يکي از نخستين نمونه هاي اين شنست ها، کنگره ي آتن بوده است که ماده ي 70 آن به کار بُردنِ سبک هاي گذشته در ساختمان هاي جديد واقع در محوطه ي تاريخي را مردود اعلام مي کند.
اين ماده هر گونه بازگشت به گذشته را نفي مي كند. زيرا به اعتقاد شرکت کنندگان در آن کنگره، شاهکارهاي گذشته طريق تفکر و انديشه هاي زيبايي شناسي هر نسلي را به ما نشان مي دهند. تقليد گذشته همان تن در دادن به دروغ بوده و به معناي بالا بردن «بدل» تا «اصل» است؛ چون هيچ گاه نمي توان شرايط کهنِ کار را تجديد کرد.
ماده ي يک از کنگره ي وِنيز در اين باره معتقد است که مفهوم اثر تاريخي نه تنها شامل ساخته هاي منفرد معماري مي گردد، بلکه «فضاي شهري» و مناظري را که شاهد گويايي از يک تمدن خاص، از يک تحولِ مشخص يا از يک حادثه تاريخي به شمار مي آيند نيز در بر مي گيرد. ماده ي 6 از همين کنگره بر حفاظت محيط اطراف علاوه بر نگه داري ابنيه ي تاريخي تاکيد مي ورزد. احداث هر گونه ساختمان جديد در آن محيط و همچنين تخريب بناها و يا تغيير نحوه ي استفاده از آن ها به طوري که در روابط، حجم و رنگ آن ها تاثير بگذارد، به کلي ممنوع است.
بيانيه ي بوداپست نيز بر کليت گذشته، حال و آينده تاکيد داشته و اعتقاد به حفظ هماهنگي ميان هر سه زمان دارد. اهداف اين بيانيه عبارت اند از: الف) معماري معاصر در مجموعه هاي ساختمان قديمي، و ب) باززنده سازي ابنيه يا بافت با عملکرد مناسب. اصول پيشنهادي بيانيه ي بوداپست نيز ضمن ارزش قائل شدن به مجموعه هاي تاريخي، بر اجتناب از هر گونه تقليد از مجموعه ها و ابنيه ي تاريخي گذشته تاکيد مي کند.
بيانيه ي ترينيدا نيز استفاده از شيوه هاي معماري بومي، بهره گيري از مصالح محلي و مشارکت مردم بومي در تصميم گيري هاي حفاظتي را توصيه مي کند. [5]

اهميت نماهاي شهري در دريافت دورنماي هويت شهر
 

نماهاي شهري در بر گيرنده ي فضاهاي شهري مي باشند و فضاهاي شهري از عناصر ساخت شهرها هستند. فضاهاي شهري همراه با تاريخ يک ملت در ادوار مختلف به وجود آمده اند، شکل گرفته اند و دگرگون شده اند. اين عناصر که فعاليت هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي يا سياسي همواره در آن ها جريان داشته، هميشه با قلب تاريخ شهر تپيده اند و سرگذشت شهر را رقم زده اند.
درباره ي اين که فضاي شهري چيست، زوکر اعتقاد دارد: «ساختاري ست سازمان يافته، آراسته و واجد نظم به صورت کالبدي براي فعاليت هاي انساني، که بر قواعد معين و روشني استوار است، که عبارت اند از: ارتباط ميان کل بدنه ي ساختمان هاي محصور کننده، هم شکل و يک دست، يا متنوع بودنِ آن ها، ابعاد مطلق اين بدنه ها نسبت به پهنا و درازاي فضايي که در ميان گرفته شده زاويه ي گذرها و خيابان هايي که به ميدان مي رسند و سرانجام موقعيت و محل بناهاي تاريخي و آب نماها و فواره ها و يا عناصرِ سه بعدي ديگري که مي توان بر آن ها تاکيد کرد.»
اين نظر هنرمندانه يوجين راسکين نيز مستلزم دقت است که: «معماري و در اين جا مجموعه ي معماري فضاي شهري علاوه بر جوانب ملموسي مانند رنگ، مصالح و بُعد، با جوانب ناملموسي مانند هماهنگي، وحدت و تناسب نيز سروکار دارد. اما باز بايد ديد که راز جذابيت در چيست و گيرايي در کجاست». [6]
ميليون ها گردشگري که هر سال از شهرهاي قديمي اروپا ديدن مي کند، تنها شيفته ي جنبه هاي تاريخي آن نيستند؛ زيباييِ کالبد اين شهرها آن ها را جذب کرده است؛ زيباي که خود عمدتاً به خاطر همگوني بصري اين شهرهاست؛ همگوني که حاصل تطبيق و ترکيب بنا با بستر خود مي باشد. اين ترکيب زيبا به اين دليل ايجاد شده که طراحان طي قرن ها، رنج ارتباط دادن سبک هاي جديد با سبک هاي پيشين را بر خود هموار کرده اند. معماران در تمام دوره هاي تاريخي براي تطبيق معماري خود با محيط دچار مشکلاتي بوده اند. با وجود تغيير فنون و مصالح به کار رفته، مشکلات بصري همچنان ادامه دارند.
آنچه به شهر سيماي بصري مطلوب مي بخشد، يکپارچگي و ترکيب موزون فضاهاي شهري ست و اين همان تعريفي ست که ارسطو براي زيبايي ارائه مي کند: «هماهنگي و تناسب و نظم اجزا در کل به هم پيوسته». [7]

بررسي برج جهان نما در بافت مجاورش
 

يکي از بناهاي جنجال برانگيز ساخته شده در دهه ي اخير، برج جهان نماي اصفهان مي باشد. ميدان نقش جهان اصفهان از نخستين آثار ايراني و يکي از بزرگ ترين ميدان هاي جهان است که در سال 1313 ه.ش. در فهرست آثار ملي به ثبت رسيد و پس از آن به علت ويژگي هاي تاريخي و فرهنگي، اين ميدان، در سال 1979 م. به فهرست ميراث جهاني وارد شد. در سال 1375 شهرداري اصفهان اقدام به احداث برج 52 متري جهان نما کرد. مجموعه ي جهان نما در حاشيه ي غربي ميدان دروازه دولت و منتهي اليه شمال چهارباغ عباسي، در مرکز ثقل هندسي اصفهان بزرگ و خارج از محدوده ي ارگ تاريخي قرار دارد. (شکل 4) [2]
مجموعه ي جهان نما در غرب ميدان، حد فاصل خيابان طالقاني، علي قلي بيک وميدان شمس آبادي محدوده اي از منظر مکاني، منحصر به فرد است، زيرا دقيقاً در درون اين مفصل واقع شده و به کل مجموعه ي تاريخي مشرف است. مهم ترين وجه سازمان دهي کالبدي اين پروژه، تعيين ارتفاع مجموعه در مجاورت منطقه ي تاريخي اصفهان است. در زمان شروع ساخت اين بنا، مسئولان ميراث فرهنگي وقت مخالفتي با اين اقدام نکردند و به مرور با احداث طبقات برج، حريم منظري ميدان تاريخي و فرهنگي نقش جهان دچار مشکل شد. به دليل احداث برج جهان نما و ارتفاع بلند اين برج، موقعيت فرهنگي و تاريخي ميدان تاريخي نقش جهان تحت تاثير قرار گرفت. بر همين اساس، کميته ي ميراث جهاني يونسکو به ايران هشدار داد در صورتي که ارتفاع برج جهان نما تعديل نشود ميدان نقش جهان اصفهان در معرض حذف از فهرست ميراث جهاني قرار مي گيرد. بدين ترتيب، اين برج در
ميانه ي راه، به لحاظ تحت تاثير قرار دادن ميراث فرهنگي و ارزش تاريخي ميدان نقش جهان با انتقادات بسيار مواجه شد. [8]

بحث و نتيجه گيري
 

در طراحي در مجاورت ابنيه ي تاريخي، اين امر اهميت دارد که بي توجهي به بافت اطراف به لحاظ ارزش هاي ابنيه ي تاريخي و همچنين زيبايي بافت مردود مي باشد. آنچه در اين مقاله مورد بحث قرار گرفت، در واقع توضيحي بر يک نظام مي باشد و آنچه مسلم است، نمي توان راه حلي قاطع در مورد تمامي بافت ها و ابنيه ارائه نمود. لازم است قبل از هر گونه اقدامي براي طراحي در مجاورت بافت هاي با ارزش، ابتدا به مطالعه ي دقيقي و علمي هر مورد پرداخت و کليه ي خصوصيات و جوانب تاريخي، مفهوم، زيبايي شناسي، هندسه ي بنا و بافت را ارزيابي کرد. البته به منظور پي بردن به اصول و شاخصه هاي ابنيه ي تاريخي، آشنايي با فرهنگ و تمدن سرزميني که بستر بناي قديمي ست، ضروري مي باشد.
بديهي است طراح علاوه بر در نظر گيري موارد منحصر به ابنيه و بافت، ناگزيراز رعايت ضوابط مصوبي منطقه اي مرتبط با شهرها و ابنيه ي تاريخي، و يا مصوب در سطح بين المللي مي باشد.
در هر صورت، مسئولان طراحي هاي جديد در مناطق تاريخي مي بايد به رسالت خويش در حفظ هويت، کليت، تاريخ و ارزش هاي نهفته در بافت هاي تاريخي واقف باشند و از هر اقدامي که مخالف و مغاير با آن باشد، بپرهيزند.
از ديگر سو، حيات اين بافت ها در زنده سازي و احياي آن هاست، از اين رو تطبيق اين بافت ها با شرايط زمان و نيازهاي نوين ضروري مي نمايد. طراح در کنش و واکنش ميان اين دو عامل در پارادوکسي قرار مي گيرد که بايد با توجه به تمامي عوامل ياد شده، در ضمن با نگاه حفظ پيوستگي و يکپارچگي در نماي شهري، تصميم گيري کند.
شيوه هاي ارائه شده در بخش سوم اين مقاله راهکارهايي پيشنهادي هستند که مي توان در طراحي هاي جديد در بافت هاي شهري از آن ها بهره جست. روش هايي همچون حفظ نما، متفاوت سازي، تلفيق کردن، پنهان سازي، عقب نشيني، قياس و تشابه، و ... هر کدام داراي مزايا و معايبي ست که لازم است پس از شناخت ارزش ها و روح بناي قديمي، منطبق با شاخصه هاي موردي مرتبط با بنا و بافت تصميم لازم در بتره ي شيوه ي مواجهه با آن اتخاذ گردد. براي نمونه، ارتفاع در برج جهان نما موجب اختلال در بافت تاريخي مجاورش شده بود. [9]

پي نوشت:
 

1- استاديار دانشکده ي معماري و شهرسازي دانشگاه علم و صنعت ايران،
mehdizadeh@iust.ac.ir,f.mehdizadeh@gmial.com
2- دانشجوي فوق ليسانس دانشکده ي معماري و شهرسازي دانشگاه علم و صنعت ايران، Fatemeh_masoumian@yahoo.com
 

[1] فلامکي، م. م. (1368)، «بازنده سازي بناها و شهرهاي تاريخي». تهران، نشر فضا.
[2] قديري، ب. (1385)، «ساختارهاي جديد در محيط هاي تاريخي». تهران، دفتر پژوهش هاي فرهنگي.
[3] برولين، ب.س. (1383)، «معماري زمينه گرا - سازگاري ساختمان هاي جديد با قديم»، مشهد، نشر خاک.
[4] مرادي، ا.م. و محبعلي، م.ح. (1374)، «دوازده درس مرمت». تهران، وزارت مسکن و شهرسازي.
5] حبيبي، س.م. و مقصودي، م. (1381)، «مرمت شهري»، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
[6] توسلي، م. بنيادي، ناصر. (1371)، «طراحي فضاي شهري 1». تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري ايران.
[7] توسلي، م. بنيادي، ناصر (1371)، «طراحي فضاي شهري 2». تهران، مرکز مطالعات و تحقيقات شهرسازي و معماري ايران.
[8] مرادي، ن و خدابخشي، ش. «سايه اي سنگين بر معماري سنتي اصفهان». شهرداري ها، سال دوم، شماره ي 16.
[9] فلامکي. م (1384)، «حريم گذار بر ثروت هاي فرهنگي ايران»، تهران، نشر فضا.
منبع: دانش نما شماره پياپي ‍‍180-179